مرتعهلغتنامه دهخدامرتعه . [ م َ ت َ ع َ ] (ع اِ) چراگاه . مرتع. چمن زار : او نمی دانست کاندر مرتعه از کلاب آمد ورا این واقعه . مولوی .رجوع به مرتع شود.