ترجمه مقاله

مرتکب

لغت‌نامه دهخدا

مرتکب . [ م ُ ت َ ک ِ ](ع ص ) با تهور به کاری درآینده . (از اقرب الموارد). شروع کننده در کاری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آغازنده . مشغول شونده . (ناظم الاطباء). || سوارشونده . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). برنشیننده . (ناظم الاطباء). || به عمل آورنده . (غیاث اللغات ). بجا آورنده ٔ کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || گناه کننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اقدام کننده به کاری بد یا گناهی . (فرهنگ فارسی معین ). || دچارشونده . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود.
- مرتکب شدن ؛ مرتکب کاری شدن . مبادرت و اقدام به کاری (اغلب ناشایسته و بد) کردن .
ترجمه مقاله