ترجمه مقاله

مردد

لغت‌نامه دهخدا

مردد. [ م ُ رَدْ دَ ] (ع ص ) مرد دودله و سرگشته که بیرون شد کار نداند. (منتهی الارب ). حائر بائر. (متن اللغة). دودل . دو دله . که اسیر شک و تردید است . که مصمم نیست . که بر کاری استوار نیست . مردد شدن ؛ به تردید افتادن .
|| بی قرار. ناپایدار. بی ثبات . متردد. (ناظم الاطباء). || بازگردانیده شده . (غیاث اللغات ). || هلاک شونده . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله