مردم دار
لغتنامه دهخدا
مردم دار. [ م َ دُ ] (نف مرکب ) خوش سلوک . خوش رفتار. که با مردم باحسن سلوک . خوشروئی و ملایمت رفتار کند. که دیگران رانیازارد و نرنجاند. که پاسدار خاطر مردمان باشد : مردم دار و خداوند دوست بودی . (سیاست نامه ).
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد.
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد.
حافظ.