ترجمه مقاله

مرزغان

لغت‌نامه دهخدا

مرزغان . [ م َ زَ ] (اِ) آتش و صحیح آن مرغزن است . (از رشیدی ). رجوع به مرزغن و مرغزن شود. || آتشدان . منقل آتش . (برهان قاطع). رجوع به مرغزن و مرزغن شود. || دوزخ . (برهان قاطع). رجوع به مرزغن شود. || گورستان . قبرستان . (برهان قاطع). رجوع به مرغزن و مرزغن شود.
ترجمه مقاله