ترجمه مقاله

مرز بستن

لغت‌نامه دهخدا

مرز بستن . [ م َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) اطراف کرت زراعت را بالا آوردن . قطعه زمینی را برای زراعت وسهولت آبیاری کرت بندی کردن . رجوع به مرزبندی شود. || بستن مرز در تداول سیاسی ؛ ممنوع کردن رفت و آمد اتباع دو مملکت همسایه را به کشور یکدیگر.
ترجمه مقاله