ترجمه مقاله

مرس

لغت‌نامه دهخدا

مرس . [ م َ ] (اِخ ) نام مغی . (اسدی ). نام یکی از آتش پرستان . (جهانگیری ) (برهان ). نام مردی بوده از پیروان زردشت . (آنندراج ) (انجمن آرا). در اسدی شعر ذیل از ابوالعباس عباسی به شاهد این لغت آمده است اما معنی آن روشن نیست :
و یا فدیتک امروزتو به دولت میر
توانگری و بزرگی و مرس را جینی

؟


ترجمه مقاله