ترجمه مقاله

مرغزاران

لغت‌نامه دهخدا

مرغزاران . [ م َ ] (اِ مرکب ) مرغزار. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
تو بردار زین و لگام سیاه
برو سوی آن مرغزاران پگاه .

فردوسی .


جهانجوی بندی تنها برفت
بدان مرغزاران شتابید تفت .

فردوسی .


چنان بد که روزی بیامد به دشت
همی گرد آن مرغزاران بگشت .

فردوسی .


چو نزدیک آن مرغزاران رسید
از اسبان و چوپان نشانی ندید.

فردوسی .


در آن مرغزاران ارمان دو روز
همی شاد بودند با باز و یوز.

فردوسی .


ترجمه مقاله