مرغ جادو
لغتنامه دهخدا
مرغ جادو. [ م ُ غ ِ ] (اِ مرکب ) این ترکیب در شعر ذیل از فردوسی آمده است اما معنی آن روشن نیست :
اگر جادوئی باید آموختن
به بند و فسون چشمها دوختن
بپریم تا مرغ جادو شویم
بپوییم و در چاره آهو شویم .
اگر جادوئی باید آموختن
به بند و فسون چشمها دوختن
بپریم تا مرغ جادو شویم
بپوییم و در چاره آهو شویم .
فردوسی (شاهنامه 7، 520 و 521).