ترجمه مقاله

مرغ

لغت‌نامه دهخدا

مرغ . [ م َ ] (اِخ ) ظاهراًمرو باشد یعنی شهر معروف خراسان و این جز مرغی است که فردوسی با دنبر و مای می آورد که ظاهراً در هندوستان است . دلیل دیگری که مرغ همان مرو است اینکه مرغاب نام رودی است که از پهلوی مرو می گذرد و آن را «مرو رود» هم می گویند. پس مَرغ و «مرو» یکی است . (از یادداشت مرحوم دهخدا): یعرف هذاالنهر بمرغاب ، أی ماء مرو. (صور الاقالیم اصطخری ، از یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله