مرقب
لغتنامه دهخدا
مرقب . [م َ ق َ ] (ع اِ) مرقبة. جای دیده بان بر بلندی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای بلند دیده بان . (دهار). جای دیده بان . خانه ٔ دیده بان . (زمخشری ). ج ، مَراقب . (اقرب الموارد). و رجوع به مرقبة شود :
جاه تو باد میمون طالع
جان تو باد عالی مرقب .
جاه تو باد میمون طالع
جان تو باد عالی مرقب .
مسعودسعد.