ترجمه مقاله

مرودة

لغت‌نامه دهخدا

مرودة. [ م ُ دَ ] (ع مص ) ستنبه و سرکش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ستنبه شدن . (دهار). || از همه ٔ هم پیشگان سبقت بردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خوی گرفتن به چیزی و همیشگی ورزیدن . (از منتهی الارب ). عادت کردن . || مدت زمانی امرد ماندن آنگاه موی صورت برآمدن . (از اقرب الموارد). بی ریشی . (دهار). ریش برآوردن کودک بعد سادگی زنخ . (آنندراج ). || ادامه دادن به خوردن «مرید» که خرمای خیسانده در شیر است . (از اقرب الموارد). مرود. مرد. و رجوع به مرود و مرد شود.
ترجمه مقاله