مروق
لغتنامه دهخدا
مروق . [ م ُ رَوْ وَ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از مصدر ترویق . رجوع به ترویق شود. صاف کرده شده و مصفی . (غیاث ) (آنندراج ). بی آمیغ. مصفی . صافی . پالوده :
گیتی همه جهل و حب او علم
مردم همه تیره او مروق .
|| بیت مروق ؛ خانه ٔ رواق دار. (منتهی الارب ). خانه که رواق بر آن گسترده باشند. (از اقرب الموارد). || شراب پالوده . (دهار). شراب که صاف شده باشد. (از اقرب الموارد). شراب پالوده که اصلاً غش ّ در آن نبود. (غیاث )(آنندراج ). می صافی کرده . رائق . مصفی . صریح . صریحة.صافی :
باده ٔ خوشبوی مروق شده ست
پاکتر از آب و قویتر ز نار.
نشاط کن ملکا باده ٔ مروق نوش
یکی به مجلس بزم ویکی به نغمت زیر.
به جام زر بردست شه آید
مروق می چو بیرون آید از دن .
دراین برف و سرما دو چیز است لایق
شراب مروق رفیق موافق .
باده ٔ جود او از آن همه
نزد من خوشتر و مروق تر.
تا نیم شب شرابهای مَروق می نوشیدند. (سندبادنامه ص 91).
با دوستان مشفق و یاران مهربان
بنشسته و شراب مروق کشیده گیر.
در خانه های مرتب و اسباب مهیا و شراب مروق و مصفی ...به انواع عیش و عشرث مشغول به نکته گوئی ... (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
گیتی همه جهل و حب او علم
مردم همه تیره او مروق .
ناصرخسرو.
|| بیت مروق ؛ خانه ٔ رواق دار. (منتهی الارب ). خانه که رواق بر آن گسترده باشند. (از اقرب الموارد). || شراب پالوده . (دهار). شراب که صاف شده باشد. (از اقرب الموارد). شراب پالوده که اصلاً غش ّ در آن نبود. (غیاث )(آنندراج ). می صافی کرده . رائق . مصفی . صریح . صریحة.صافی :
باده ٔ خوشبوی مروق شده ست
پاکتر از آب و قویتر ز نار.
منوچهری .
نشاط کن ملکا باده ٔ مروق نوش
یکی به مجلس بزم ویکی به نغمت زیر.
مسعودسعد.
به جام زر بردست شه آید
مروق می چو بیرون آید از دن .
ناصرخسرو.
دراین برف و سرما دو چیز است لایق
شراب مروق رفیق موافق .
ادیب صابر.
باده ٔ جود او از آن همه
نزد من خوشتر و مروق تر.
سوزنی .
تا نیم شب شرابهای مَروق می نوشیدند. (سندبادنامه ص 91).
با دوستان مشفق و یاران مهربان
بنشسته و شراب مروق کشیده گیر.
سعدی .
در خانه های مرتب و اسباب مهیا و شراب مروق و مصفی ...به انواع عیش و عشرث مشغول به نکته گوئی ... (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).