ترجمه مقاله

مرؤوس

لغت‌نامه دهخدا

مرؤوس . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مرئوس . نعت مفعولی از رئاسه . رجوع به رئاسة شود. || کسی که تحت اطاعت رئیس باشد. (از اقرب الموارد) : رئیس و مرؤوس و شریف و مشروف روی به درگاه آوردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 364). || رعیت و عامه ٔ مردم . (آنندراج ). || کسی که به سر وی آسیب رسیده باشد. (از منتهی الارب ). کسی که سر او آسیب دیده باشد. (از اقرب الموارد). || بزرگ سر. (منتهی الارب ). عظیم الرأس . (از اقرب الموارد). || آن که شهوت او فقط در سر او باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله