ترجمه مقاله

مریش

لغت‌نامه دهخدا

مریش . [ م ُ رَی ْ ی َ ] (ع ص ،اِ) نعت مفعولی از مصدر ترییش . رجوع به ترییش شود. || تیر پَر نهاده . (منتهی الارب ). تیر که بر آن پر نهند تا چون پرنده آن را به هوا برد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مَریش شود. || شتر بسیارپشم و کم گوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چادر منقش . (منتهی الارب ). برد موشّی بصورت پر. (از اقرب الموارد). || مرد سست پشت و صلب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هوده و هودج اصلاح یافته از دوال و مانند آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شخصی که سلطان او را «ریشه » و پَر بدهد تا به علامت شرف و افتخار آن را بر سر نهد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله