ترجمه مقاله

مریش

لغت‌نامه دهخدا

مریش . [ م َ ] (ع ص ، اِ) تیر پَر نهاده . (منتهی الارب ). تیر که برآن پرنهاده باشند تا چون پرنده آن را به هوا برد. (از اقرب الموارد). || ما له أقَذﱡ ولا مریش ؛ یعنی او را نه چیزی و نه مالی و نه قومی است . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به مُرَیَّش شود.
ترجمه مقاله