ترجمه مقاله

مزاحمة

لغت‌نامه دهخدا

مزاحمة. [ م ُ ح َ م َ ] (ع مص ) فزودن و نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال زاحم علی الخمسین ؛ یعنی نزدیک به پنجاه رسید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مجاحفة. (تاج المصادر بیهقی ). || انبوهی کردن مرهمدیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تزاحم . ازدحام . زحام . انبوهی کردن . رفع کردن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله