مزدبری
لغتنامه دهخدا
مزدبری . [ م ُ ب َ ] (حامص مرکب ) مزد بردن . پاداش گرفتن . به سزا رسیدن ثواب و کرفه یافتن :
مهر و کینش دو گره را سبب مزدبری است
این شود زین به بهشت آن شود از آن به سقر.
مهر و کینش دو گره را سبب مزدبری است
این شود زین به بهشت آن شود از آن به سقر.
فرخی .