مزدحم
لغتنامه دهخدا
مزدحم . [ م ُ دَ ح ِ ] (ع ص ) ازدحام کننده و انبوهی کننده . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء) :
مزدحم می گردیم در وقت تنگ
این نصیحت می کنم نز خشم و جنگ .
مزدحم می گردیم در وقت تنگ
این نصیحت می کنم نز خشم و جنگ .
مولوی (مثنوی دفتر دوم ص 111).