ترجمه مقاله

مزن

لغت‌نامه دهخدا

مزن . [ م َ ] (ع مص ) مُزون . گذشتن بر اراده ٔ خود و رفتن . || روشن گردیدن روی . || پرکردن خیک را. || ستودن . || فضیلت دادن و در غیبت ستودن کسی را نزد صاحب شوکتی . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || فرار از دشمن . گریختن از دشمن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- یوم مزن ؛ روز گریختن از دشمن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله