مزور
لغتنامه دهخدا
مزور. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از زیارت . زیارت شده و دیده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آنکه به زیارت او شده اند. زیارت کرده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
شد تمام القصه مسجد بی فتور
بدسلیمان زائر و مسجد مزور.
خیرالزیارات فقدان المزور.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
شد تمام القصه مسجد بی فتور
بدسلیمان زائر و مسجد مزور.
مولوی .
خیرالزیارات فقدان المزور.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).