ترجمه مقاله

مزگتی

لغت‌نامه دهخدا

مزگتی . [ م َ گ ِ ] (ص نسبی ) متعبد. مسلم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
سخن دوزخی را بهشتی کند
سخن مزگتی را کنشتی کند.

اسدی (لغت نامه ٔ چ اقبال ص 51).


راهی است اینکه همبر باشد در او به رفتن
درویش با توانگر، با مزگتی کنشتی .

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله