ترجمه مقاله

مساعدة

لغت‌نامه دهخدا

مساعدة. [ م ُ ع َ دَ ] (ع اِمص ، اِ) مساعده . مساعدت . || آنچه از بزر و نفقه و جز آن که مالک به رعیت خود و زارع ملک خود پیشکی می دهد که در سر خرمن بردارد. (ناظم الاطباء). زری که پیش از کار به کارگر دهند. پیش داد. پیشی . پیشکی . پیش مزد. پیش کرایه . پیش پرداخت . (یادداشت مرحوم دهخدا) : آنچه به جهت نسق زراعات ضرور داند به عنوان بذر و مساعده به مستأجر و رعیت داده در رفع محصول بازیافت نماید. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 45). آنچه به جهت نسق زراعات ضرورند از مالیات سرکار به عنوان بذر و مساعده و مؤونت زراعت به رعیت داده در رفع محصول وجه مساعده و مؤونت را بازیافت نماید. (تذکرةالملوک ص 46).
- مساعده دادن ؛ پیشی دادن . پیش از رسیدن هنگام دریافت مزد قسمتی از آن را دادن . مقداری اندک یا مبلغی کم از مقدار یا مبلغ بیشتر را پیشی دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- || یاری مالی کردن به رعیت پیش از رسیدن فصل خرمن .
- مساعده گرفتن ؛ پیشکی گرفتن . مقداری از مزد یاحقوق خود را قبل از موعد مقرر گرفتن .
- || یاری و کمک مالی گرفتن زارع پیش از فصل خرمن از مالک .
ترجمه مقاله