ترجمه مقاله

مساغ

لغت‌نامه دهخدا

مساغ . [ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است از سوغ . آسان به گلو فروشدن چیزی . گوارندگی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به سوغ شود. || (اِ) جای گذر و راه . (منتهی الارب ). مدخل . (اقرب الموارد). جای روانی چیزی و جای روان شدن و جواز. (غیاث ) (آنندراج ). گذرگاه :
متصل نبود سفال دو چراغ
نورشان ممزوج باشد در مساغ .

مولوی (مثنوی ).


در حضور آفتاب خوش مساغ
رهنمائی جستن از نور چراغ .

مولوی (مثنوی ).


ترجمه مقاله