ترجمه مقاله

مسالم

لغت‌نامه دهخدا

مسالم . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر مسالمة. صلح کننده و آشتی کننده با کسی . رجوع به مسالمة و مسالمت شود. || معاهد. عهدی . کافری که با مسلمانان پیمان دارد. آن کافر که قوم او با مسلمانان عهد دارند. خلاف حربی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله