مساوا
لغتنامه دهخدا
مساوا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) صورت مخفف مساواة. برابری . معامله ٔ به مثل . مکافات . پاداش . مساوات . رجوع به مساوات شود :
آزار مگیر از کس برخیره و مازار
کس را مگر از روی مکافات و مساوا.
حلم حق گرچه مساواها کند
چونکه از حد بگذرد رسوا کند.
آزار مگیر از کس برخیره و مازار
کس را مگر از روی مکافات و مساوا.
ناصرخسرو.
حلم حق گرچه مساواها کند
چونکه از حد بگذرد رسوا کند.
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 176).