ترجمه مقاله

مستبصر

لغت‌نامه دهخدا

مستبصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبصار. بینادل شونده . (غیاث ) (منتهی الارب ). آنکه طلب بصیرت می کند و بینادل می شود. (ناظم الاطباء) : و زین لهم الشیطان أعمالهم فَصَدَّهم عن السبیل و کانوا مستبصرین . (قرآن 37/29). || طلب بصیرت کننده . (منتهی الارب ). || پیدا و آشکار شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به استبصار شود.
ترجمه مقاله