مستجد
لغتنامه دهخدا
مستجد. [ م ُ ت َ ج َدد ] (ع ص ) نعت مفعولی از استجداد. نو گردیده :
همچو یخ کاندرتموز مستجد
هر دم افسانه ٔ زمستان میکند.
رجوع به استجداد شود.
همچو یخ کاندرتموز مستجد
هر دم افسانه ٔ زمستان میکند.
مولوی (مثنوی ).
رجوع به استجداد شود.