ترجمه مقاله

مستحفظ

لغت‌نامه دهخدا

مستحفظ. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحفاظ. رجوع به استحفاظ شود. || یادگیرنده . (منتهی الارب ). || حفاظت و نگهداری خواهنده چیزی را. (اقرب الموارد). || حافظ. نگاهبان . نگهبان .پاسبان . (یادداشت مرحوم دهخدا) : [ تیول ومواجب همه ساله ٔ ] مستحفظان قلاع بندر و فارس و غیره دو هزار و یک صد و بیست و چهار تومان و هشتهزار و هفتصد دینار و کسری . (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 94).
- مستحفظ زندان ؛ زندان بان . (از لغات فرهنگستان ).
ترجمه مقاله