ترجمه مقاله

مستشحج

لغت‌نامه دهخدا

مستشحج . [ م ُ ت َ ح َ ](ع ص ) نعت مفعولی از استشحاج . زاغ و غراب که صدای او را خواسته باشند. گویند الغربان مستشحجات ؛ یعنی بصدا درآمدند. (اقرب الموارد). رجوع به استشحاج شود.
ترجمه مقاله