ترجمه مقاله

مستطاب

لغت‌نامه دهخدا

مستطاب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازاستطابة. خوش آمده و پاک آمده و لذیذ. (غیاث ) (آنندراج ). خوش و نیکو و پسندیده و شایسته و خوش آیند. (ناظم الاطباء). پاکیزه . رجوع به استطابة شود :
خیک اشکم گو بدر از موج آب
گر بمیرم هست مرگم مستطاب .

مولوی (مثنوی ).


گرقضا افکند ما را در عذاب
کی رود آن طبع و خوی مستطاب .

مولوی (مثنوی ).


- جناب مستطاب ... ؛ از القاب و عناوین بزرگان که در مخاطبه یا مکاتبه به کار بردندی .
|| خوشبوی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || مهربان . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله