ترجمه مقاله

مستطرف

لغت‌نامه دهخدا

مستطرف . [ م ُ ت َ رَ ](ع ص ، اِ) نعت مفعولی از استطراف . آنکه خانه زاد و از نتایج صاحب خود نباشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هر گیاه که هنوز در غلاف خود باشد. || مال نو. || مستطرف الایام ؛ اول زمانه : فعلته فی مستطرف الایام . (منتهی الارب ). || طرفه و نوشمرده . || نویافته و پیداکرده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خوش و شگفت دیده . (منتهی الارب ). رجوع به استطراف شود.
ترجمه مقاله