ترجمه مقاله

مستعظم

لغت‌نامه دهخدا

مستعظم . [ م ُ ت َ ظَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استعظام . بزرگ شمرده . (ناظم الاطباء). بزرگ و منکر شمرده شده . (اقرب الموارد) . رجوع به استعظام شود : ابوالحسن عباد این حالت را به غایت مستعظم و بزرگ و ناموجه یافت . (تاریخ قم ص 143). هرآنکس که بر حقیقت این واقف نمی بود انکار این رسم میکرد و مستعظم میداشت . (تاریخ قم ص 156). عجم آن را مستعظم و مستکره شمردند. (تاریخ قم ص 183).
ترجمه مقاله