ترجمه مقاله

مستعمر

لغت‌نامه دهخدا

مستعمر. [ م ُ ت َم ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعمار. آبادانی خواه . آنکه از کسی آباد کردن جایی را بخواهد. (اقرب الموارد). || استعمارکننده . رجوع به استعمار شود.
ترجمه مقاله