ترجمه مقاله

مستلحم

لغت‌نامه دهخدا

مستلحم . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلحام . راه فراخ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه در پی راه میرود یا در پی فراخترین راهها می رود. (از اقرب الموارد). رجوع به استلحام شود. || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله