مستنصر
لغتنامه دهخدا
مستنصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) المستنصر باﷲ. هشتمین خلیفه ٔ فاطمی . رجوع به مستنصر باﷲ شود :
مستنصر از خدای دهد نصرت
زین پس بر اولیای شیاطینم .
مستنصر معالی و حکمت به نظم و نثر
بر امتش که خواند الا که حجتش .
بشتاب سوی حضرت مستنصر
ره زی شجر جزاز ثمره مسپر.
مستنصر از خدای دهد نصرت
زین پس بر اولیای شیاطینم .
ناصرخسرو.
مستنصر معالی و حکمت به نظم و نثر
بر امتش که خواند الا که حجتش .
ناصرخسرو.
بشتاب سوی حضرت مستنصر
ره زی شجر جزاز ثمره مسپر.
ناصرخسرو.