ترجمه مقاله

مستنصل

لغت‌نامه دهخدا

مستنصل . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) استخراج کننده . (از اقرب الموارد). بیرون آورنده ٔ چیزی . (از منتهی الارب ). || گرمائی که می افکند خار خشک بهمی را. (از منتهی الارب ). رجوع به استنصال شود.
ترجمه مقاله