ترجمه مقاله

مستک

لغت‌نامه دهخدا

مستک . [ م َ ت َ ] (ص مصغر) مست گونه :
مستک شده ای همی ندانی پس و پیش . (اسرار التوحید ص 17).
- نیم مستک ؛ اندک مایه مست . اندک مست :
نیم مستک فتاده و خورده
بی خیو این خدنگ یازه من .

سوزنی .


ترجمه مقاله