ترجمه مقاله

مسری

لغت‌نامه دهخدا

مسری . [ م ُ ] (ع ص ) سرایت کننده . (ناظم الاطباء). که سرایت کند. که تعدی کند. واگیردار. بودار.مُعدی . (مسری ظاهراً غلط است و ساری و ساریه صحیح است ). (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به اسراء شود.
- مسری بودن ؛ واگیر داشتن . بو داشتن . معدی بودن . و رجوع به مسری شود.
ترجمه مقاله