مسطعلغتنامه دهخدامسطع. [ م ُ س َطْ طَ ] (ع ص ) بعیر مسطع؛ شتر باداغ . (منتهی الارب ). شتر که بوسیله ٔ «سطاع » داغ شده باشد. (از اقرب الموارد). شتری که در گردن وی به درازا داغ کرده باشند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسطیع شود.