ترجمه مقاله

مسعوع

لغت‌نامه دهخدا

مسعوع . [ م َ ] (ع ص ) طعام مسعوع ؛ گندم زردی زده و آن آفتی است که به زراعت رسد. (منتهی الارب ). طعامی که «سهام » زده باشد، چون یرقان . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله