ترجمه مقاله

مسفرة

لغت‌نامه دهخدا

مسفرة. [ م ُ ف ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث مسفر. رجوع به مسفر شود. || درخشان . تابان . درفشان . مشرقة. مضیئة : وجوه یومئذ مسفرة. (قرآن 38/80)، روی های تابان و روشن . || ناقة مسفرة الحمرة؛ شترماده که سرخی آن از سرخی سپیدی آمیخته اندک زائد باشد. (منتهی الارب ). ناقه که از «صهباء» اندکی بالاتر باشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله