ترجمه مقاله

مسلاخ

لغت‌نامه دهخدا

مسلاخ . [ م ِ ] (ع اِ) پوست مار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار). پوست مار چون بیفکند. (مهذب الاسماء). || پوست بز، یا عام است . (منتهی الارب ). || پوست گوسفند چون بیرون کشند. (مهذب الاسماء). || پوست . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || (ص ) خرمابن که غوره ٔ آن نارسیده بریزد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خرما که خاره اش فروریزد. ج ، مسالیخ . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله