مسلمی
لغتنامه دهخدا
مسلمی . [ م ُ س َل ْ ل َ ] (حامص )معافیت . رهایی . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
هر کس بقدر خویش گرفتار محنت است
کس را نداده اند برات مسلمی .
|| بخشودگی مالیاتی : چون متوجهات املاک و اوقاف زاویه ٔ متبرکه ٔ ایشان بموجب مقرر نامه ٔ دیوانی به مسلمی قدیم مقرر است ...حکم یرلیغ نفاذ یافته که جماعت برات داران از مریدان مشارالیه نستانند. (از فرمان سلطان احمد جلایر در حق شیخ صدرالدین موسی پسر شیخ صفی الدین جد سلاطین صفویه محفوظ در کتابخانه ٔ ملی پاریس ). (از یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مسلمیات شود. || مسلم بودن . قطعیت . || حجت بودن .
هر کس بقدر خویش گرفتار محنت است
کس را نداده اند برات مسلمی .
ابوالفرج سکزی (از یادداشت مرحوم دهخدا).
|| بخشودگی مالیاتی : چون متوجهات املاک و اوقاف زاویه ٔ متبرکه ٔ ایشان بموجب مقرر نامه ٔ دیوانی به مسلمی قدیم مقرر است ...حکم یرلیغ نفاذ یافته که جماعت برات داران از مریدان مشارالیه نستانند. (از فرمان سلطان احمد جلایر در حق شیخ صدرالدین موسی پسر شیخ صفی الدین جد سلاطین صفویه محفوظ در کتابخانه ٔ ملی پاریس ). (از یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مسلمیات شود. || مسلم بودن . قطعیت . || حجت بودن .