ترجمه مقاله

مسما

لغت‌نامه دهخدا

مسما. [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) رسم الخطی از مسمی . نامیده شده . خوانده شده . ملقب . (ناظم الاطباء) :
آسمان در حرم کعبه کبوتردار است
که ز امنش به در کعبه مسما بینند.

خاقانی (دیوان چ هند ص 20).


و رجوع به مسمی شود.
ترجمه مقاله