ترجمه مقاله

مسکة

لغت‌نامه دهخدا

مسکة. [ م ُ ک َ ] (ع اِ) آنچه بدان چنگ درزنند. || آن قدر از غذا و شراب که برپای نگاه دارد اندام را و بس باشد زندگانی را. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خرد وافر. (منتهی الارب ). رای و عقل وافر که بدان رجوع کنند. (از اقرب الموارد). ج ، مُسُک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جای درشت و سخت از چاه که در کندن برآید، یا چاه درشت خاک که به گرد گرفتن حاجت نباشد آن را. || بقیه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) زفتی . (منتهی الارب ). بخل . (از اقرب الموارد). || خیر و نیکوئی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله