ترجمه مقاله

مسکر

لغت‌نامه دهخدا

مسکر. [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) آنچه سبب سکر و مستی شود. (از اقرب الموارد). چیزی که نوشیدنش مستی آورد. مست گرداننده . (آنندراج ). هرچه که نشئه و مستی آرد.(غیاث ). مستی دهنده . مستی آور. مست کننده :
اینت مسکر حرام کرد چو خوک
وآنت گفتا بجوش و پر کن طاس .

ناصرخسرو.


نماند از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد. (گلستان سعدی ).
ترجمه مقاله