ترجمه مقاله

مس

لغت‌نامه دهخدا

مس . [ م َس س ] (ع اِمص ) مالش ، و از آن جمله است قوله تعالی : «ذوقوا مس سقر»؛ یعنی بچشید عذاب نخستین دوزخ را که برسد شما را چنانکه گویی «وجد مس الحمی »؛ یعنی فسره ٔ نخستین تب رسید او را. (از منتهی الارب ). نخستین احساس که از خستگی و تعب دست میدهد، گویند:لم نجد مسا من النصب . (اقرب الموارد): الذین یأکلون الرّبوا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس . (قرآن 275/2). || دیوانگی . (منتهی الارب ) (دهار). جنون : بِه مس ّ؛ او را جنون دست داده است . (اقرب الموارد). || فلان مسه مس أرنب ؛ یعنی او نرم خو و سهل الطباع است . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله