ترجمه مقاله

مشاخسة

لغت‌نامه دهخدا

مشاخسة. [ م ُ خ َ س َ ] (ع مص ) پساپیش شدن و کج گردیدن شاخص . شاخس الشعاب الصدع ؛ کج کرد کاسه دوز شکاف را پس التیام نپذیرفت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شاخس الدهر فاه ؛ پساپیش شدند دندانهای او از پیری بعضی بلند و برخی معوج و بعض دیگر متکسر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله