ترجمه مقاله

مشایخ

لغت‌نامه دهخدا

مشایخ . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) پیران . این جمع شیخ است خلاف القیاس ... و نیز... مشایخ جمع مشیخه است و مشیخه جمع شیخ ، پس از این ثابت شد که مشایخ جمعالجمع شیخ است عجب که در عرف ، مشایخ را بر شخص واحد اطلاق کنند و برای جمع الف و نون زائد کرده و مشایخان گویند. (از غیاث ) (از آنندراج ). ج ِ مَشیخة و جج ِ شیخ . (ناظم الاطباء). مردمان پیر و مردمان صاحب رای صائب و دانشمند و مرشدو پیر در عقاید. ج ، مشایخان . (ناظم الاطباء). ج ِ شیخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و این جمع مشیخة است و مشیخة جمع شیخ است و گویند اسم جمع است . (از اقرب الموارد). جج ِ شیخ . (المنجد) : مشایخ هر دو دولت در تشبیک اسباب عصمت ... به وساطت و سفارت بایستادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 320).
مریدان بقوت ز طفلان کمند
مشایخ چو دیوار مستحکمند.

سعدی .


پیش یکی از مشایخ گله کردم . (گلستان ). گفت علم من قرآن است و حدیث و گفتار مشایخ . (گلستان ). یکی [را] از مشایخ شام پرسیدند که حقیقت تصوف چیست ؟ (گلستان سعدی چ یوسفی ص 96). ارواح طیبه ٔ مشایخ طریقت و کبراء حقیقت قدس اﷲ ارواحهم . (انیس الطالبین ص 33).
ترجمه مقاله